معنی احاطه شده

حل جدول

احاطه شده

مشمول

محیط

فرهنگ فارسی هوشیار

احاطه شده

پروست


احاطه

گرد چیزی در آمدن

فرهنگ معین

احاطه

گرداگرد چیزی را گرفتن، فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام. [خوانش: (اِ طِ) [ع. احاطه] (مص م.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

احاطه

تبحر، تسلط، مهارت، وقوف، محاصره

فرهنگ فارسی آزاد

احاطه

اِحاطَه، در میان گرفتن، دور چیزی را گرفتن، در امری اطلاع و مهارت داشتن، درک کامل نمودن،

فارسی به آلمانی

احاطه

Austattung (f), Umgebung (f), Umwelt (f)

فرهنگ عمید

احاطه

گرداگرد چیزی را گرفتن، دور چیزی را گرفتن،
[مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

احاطه

گرد برآمدن، فراگرفتن


احاطه کردن

گرداندن

فارسی به عربی

احاطه

بیئه، حصار، محیط


احاطه شدن

محیط


احاطه کردن

احط، اهجم، تنوره، جرم سماوی، حاشیه، حلقه، خوزق، دائره، زنار، سیاج، صندوق، طوق، ظرف، مجال، وتد، إِحَاطَه


احاطه کرده

اربط

معادل ابجد

احاطه شده

333

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری